من مسلمانم

به نام خدا

هنوزبه دنیا نیامده بودم که مسلمان بودم وهنوز حرف نمی زدم که اذان را شنیدم.اصلا انگار باید از 1385سا ل پیش مسلمان افریده می شده ام .

   بله من مسلمان بودم .اما کاش فر صتی دست می داد تا مسلمان شوم .کاش می شد پیامبر را در غار حرا ببینم و صوت زیبای " یا ایها المزمل و یا ایهاالمدثر " را از زبان نازنین ایشان بشنوم. یا صدای اذان را ازان سوی زمانها با زبان بلال بشنوم آنجا که اسلام تنها بود ومسلمانی عادت نبود.

من تشنه دیدار بودم و در جستجوی توحید .دیدار میسر نبود اما بهترین یادگار دوست را در دست داشتم.قران کتاب ذکر وتذکر کتاب شفا ورحمت ،کتاب مجید وکریم ، کتاب هدایت و بزرگترین هدیه در شب قدر به انسان ، بهترین عیار مسلمانی.پس "اعوذ بالله من اشیطان .....گفتم وبسم الله الرحمن .....تا تو را شناختم چگونه از رحمانیت و رحیم بودنت.

میخواستم خودم را پیدا کنم تا بدانم که هستم وبرای چه امده ام و به کجا می روم چون تو گفته ای:"فاین تذهبون" .آمدم بدانم تو کجایی ؟وفهمیدم "اذا سالک عبادی عنی فانی قریب" 

امدم تا بدانم چگونه  بخوانمت تااجابتم کنی و گفتی "اجیب دعوه الداع اذا دعان ".

آمدم چون صدایم کرده بودی و برایم کتاب فرستاده بودی که خواندم "ان الله یحول بینالمرء و قلبه" امدم اشرف مخلوقات را بشناسم .امدم شیطان را بشناسم تا ازدرونم رانده شود وگرنه باهم یکی خواهیم شد و خواندم"رب اعوذ بک من همزات الشیطان "و"اعوذ بک رب ان یحضرون "

وقتی شیطان را آفریدی دانستم من انتخاب شده ام .چه زیبا که تو حتی با شیطان هم نبرد نکردی و او را برای همیشه ازاد  گذاشتی.این یعنی قدرت،یعنی حق انتخا ب و من عا شق چنین خدا یی هستم. سلاح شیطان فریب ونیرنگ بود وسلاح من اختیار .اینجا فهمیدم"من یهدی الله فهوالمهتد"

وچه خوب به مومنان گفتی "لا تتبعوا خطوات اشیطان" و از تو خواستم  خدایا چنان نشود "وما نحن بمستیقنین" شوم .و بعد دانستم "والعاقبه للمتقین "یعنی چه ؟

ودر"یوم التغابن "ارزوی "یا لیتنی کنت ترابا"داشته باشم .لبریزاز شوق بندگی  وجویای ایمان بودم وماممسافران بی توشه ی این  وادی هولناک را هر لحظه خطری در کمین که ایمان فتنه  دارد وکفر بی بلاست. در وادی ایمان سر گردان بودم که فهمیدم:

"احسب الناس ان یترکوا ان یقولوامنا وهم لا یفتنون"  چه سخت است آ زمایش عشق وبندگی ودلدادگی! دینداری را از توحید شناختم ، در نبوت پا گرفتم ،از امامت راه جستم ، در عدل پرورش یافتم  ودر معاد تبلور خواهم یافت .این چنین اصول ومبنای دین را یافتم .

آمدم ودانستم اسلام درطهارت ونجاست وخمس وزکات وقصاص ودیه و.........خلاصه نمیشود.

حالا دیگر خوب میدانم خدا خازن جهنم نیست خدا "هادی المضلین" است.خدا خالق من ،ناصر من ورازق من است .واو "اقرب الی من حبل الورید " است.

که تو کریم وعلیم ونعیم ورحیم وبصیر ونصیر وخبیروودود ورحمان وغفار وستار ولطیف وغنی وقوی وعظیم و...هستی ومن چه؟ وای بر من که...

تو"هوالاول والاخرواظاهروالباطن "هستی "یحب التوابینی"یحب المحسنینی" "یحب المطهرینی" یا لطیف .میخواستم بدانم دلیل برتری انسانها جیست؟گفتی:"ان اکرمکم عندالله اتقیکم".

وبعد گفتی "قد افلح المومنون"چه کسانند،همانها که :"عن اللغومعرضون "هستند .پس از تو خواستم

"ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هد یتنا".ومن مشتاق دانستن بودم که گفتی :"اقرا"وپرسیدی:"هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون"؟قرآن را خواندم ودلباخته ی قصه ها و حکایتهای عبرت آموزآن

شدم.

از نبوت نوح نبی الله  در شگفت آمدم،که او بر اثر گریه ونوحه فراوان از خوف خدا نوح خوانده شد .افسون کشتی نجاتش ونابودی شهرش و نافرمانی فرزندش .دعوتهای رانگیزاووتمسخرونیش- -خند قوم لجوج. 

که به ابراهیم رسیدم ومحوبت شکنی وتوحید او گشتم ،که ابراهیم خلیل الله بود وبت شکن بزرگ تاریخ ومعمار خانه یگانه پرستی، پس بایدآتش بر او گلستان می گشت. هاجر در صحرا بود وقصه ی عطش وسراب وزمزم که اسماعیل ذبیح الله را نشان شد که قصه ی رضایت وتسلیمش زبان زد عالم گشت. چه زیبا که خلیل الله وذبیح الله معمار خانه ی وحدت و حق پرستی باشند.

این بارقصه ی موسی بود وبرچیدن بساط خدایی فرعون وملاقات شعیب ورسیدن ده فرمان وآتش وکوه طور وتنهایی قوم وگوساله ی سامری ونیل وعصا وازدها وآمدن ساحران وغرق شدن فرعون دردریای خودخواهی وقصه ی "فاخلع نعلیک"که موسی کلیم الله شد . و چه جاودانه شد ایمان ساحران که به راستی علمشان بر ایمانشان افزود "رب زدنی علما".                            

اما به راستی چه گویم از راز مولود مریم ومائده های آسمانی اش و قصه ی عفاف وپاکدامنی او وسخن گفتن در گهواره ودم عیسی ایش .عمر جاوید او وجایگاهش در آسمان چهارم  وهمراهی با تنها ناجی جهان حضرت مهدی که او روح الله است وحیات بخش مردگان.

 پیامبران چراغ هدایت آفرینش هستند وما انسانها محو عظمت یک یک آنها که به خاتم آنها رسیدم .وحال آمدم محمد را بشناسم که او حبیب اله العالمین  است وابوالقاسم محمد .اساس دین برمهرورزی ومحبت است که اوحبیب الله است.مهربانتر از همه آنها که دیده ایم "اشداء علی الکفاررحماء بینهم ".

محمد را برگزیدی و گفتی : " الم یجدک یتیما فاوی " مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد.  "و وجدک ضالا فهدی و و جدک عائلا فاغنی الم شرح لک صدرک و وضعنا عنک و زرک الذی النقض ظهرک و رفغنا لک ذکرک" .

و حالا این من هستم ---- که می خواهم شرح صدر پیغمبر را و قابلیت آدم را برای نمایندگی تو در زمین.صفای باطن هابیل را.تفکر و ایمان و یقین و حکمت لقمان را.ایمان آسیه را .از شعیب خطیب بودنش را.از لوط بیاموزم پیوند محکم قلبی اش را با خدا .از هود هدایت را که او از ضلالت قومش هدایت یافته بود از یعقوب توکلش را . از ایوب عدالت و شکر و یتیم نوازی و صبرش را از داوود و علم و دانش و صبر و بیان لطیف و صوت زیبا و رابطه ی تنگاتنگش با خدا را از یوسف صبر و استقامت را از ظلمت چاه تا عزیزی مصر و احسن القصص بودن را از خضر آبادانی و حیات و سبزی را .

ازیسع نجات بخشی قوم و شفای بیماران و زنده کردن مردگان. یونس را دیدم و از تو خواستم " اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابد "

حالا من مسلمانم " انت ولی فی الدنیا و الاخره توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین "

هرنکته ای که گفتم در وصف آن شمائل                 هر کو شنید  گفتا  لله  در  قائل

لیلا طوفانی